قیمت و ارزش هر کس به اندازه کاری است که به خوبی می تواند انجام دهد.
(امام علی «ع»)
زیباترین نوشته ها |
||
FreeCod Fall Hafez |
قیمت و ارزش هر کس به اندازه کاری است که به خوبی می تواند انجام دهد. (امام علی «ع») نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 88/10/17 توسط حسین
برای تضمین قبولی شما در امتحانات چند روش مطمئن تقلب رو آماده کردم ... البته هیچ وقت فکر نکنید که درسخون نیستین و دلتون رو به تقلب خوش کردینا !!! این روش ها فقط برای یادآوری مطالب سر جلسه ی امتحانه !!!! ادامه مطلب... نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 88/10/17 توسط حسین
التماس به خدا جرأت است . اگر برآورده شود ، رحمت است ، اگر برآورده نشود ، حکمت است . التماس به انسان خفت است . اگر برآورده شود ، منت است ، اگر برآورده نشود ، ذلت است . نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 88/10/17 توسط حسین
اگه دوست داشتیدزیباترین جمله رو انتخاب کنید ودر بخش نظرات بنویسید . + تصور کن اگر قرار بود هر کس به اندازه ی دانش خود حرف بزند چه سکوتی بر دنیا حاکم میشد. هیزم شکن یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه! نه اینکه هیزمش زیاد بشه. . . . . . تبرما انسان ها باوراهامونه نه آرزوهامون.... عباس نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 88/9/26 توسط حسین
مردی در خم نگریست و صورت خود در آن بدید، مادر را بخواند و گفت: دزدی در آن نهان است، مادر فراز آمد و در خم نگریست و گفت: آری فاحشهای نیز همراه اوست. چون سحر رسید ناامید گشت و دست از زندگی شسته تشهّد میکرد و میگفت: بار خـدایا بهشت نصیبم فرمای. یکی از حاضران گفت ای نادان از آغاز شب تا این زمان التماس بادی داشتی پذیرفته نیامد، چگونه تقاضای بهشت که به انـدازهی آسمانها و زمین است از تو مستجاب گردد؟ نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 88/9/26 توسط حسین
اگرما آن قدرضعیف باشیم که نتوانیم به هدفمان برسیم،بازآن قدرتوان داریم که به بهترین وجه ممکن درراهش بکوشیم. رومن رولان نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 88/9/26 توسط حسین
دانشجویی پس از اینکه در درس منطق نمره نیاورد به استادش گفت: استاد پس از تاملی طولانی نتوانست جواب بدهد و مجبور شد نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 88/9/26 توسط حسین
از میزان حماقت انسانی در شگفتم که کاری که همیشه انجام میداده را انجام می دهد اما در دل به نتیجه ای متفاوت امید دارد
انیشتین نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 88/9/25 توسط حسین
سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در یک کنفرانس می رفتند. در ایستگاه قطار سه آمریکایی هر کدام یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که ایرانی ها سه نفرشان یک بلیط خریده اند. یکی از آمریکایی ها گفت: چطور است که شما سه نفری با یک بلیط مسافرت می کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهیم.
همه سوار قطار شدند. آمریکایی ها روی صندلی های تعیین شده نشستند، اما ایرانی ها سه نفری رفتند توی یک توالت و در را روی خودشان قفل کردند. بعد، مامور کنترل قطار آمد و بلیط ها را کنترل کرد. بعد، در توالت را زد و گفت: بلیط، لطفا! بعد، در توالت باز شد و از لای در یک بلیط آمد بیرون، مامور قطار آن بلیط را نگاه کرد و به راهش ادامه داد. آمریکایی ها که این را دیدند، به این نتیجه رسیدند که چقدر ابتکار هوشمندانه ای بوده است. بعد از کنفرانس آمریکایی ها تصمیم گرفتند در بازگشت همان کار ایرانی ها را انجام دهند تا از این طریق مقداری پول هم برای خودشان پس انداز کنند. وقتی به ایستگاه رسیدند، سه نفر آمریکایی یک بلیط خریدند.............. اما در کمال تعجب دیدند که آن سه ایرانی هیچ بلیطی نخریدند. یکی از آمریکایی ها پرسید: چطور می خواهید بدون بلیط سفر کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهم. سه آمریکایی و سه ایرانی سوار قطار شدند، سه آمریکایی رفتند. توی یک توالت و سه ایرانی هم رفتند توی توالت بغلی آمریکایی ها و قطار حرکت کرد. چند لحظه بعد از حرکت قطار یکی از ایرانی ها از توالت بیرون آمد و رفت جلوی توالت آمریکایی ها و گفت: بلیط ، لطفاً نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 88/9/25 توسط حسین
|