آدمیزاد هر چه انسان تر می شود، چشم به راه تر می شود.
این حقیقت زیبایی است که همیشه می درخشد.
دکتر شریعتی
زیباترین نوشته ها |
||
FreeCod Fall Hafez |
آدمیزاد هر چه انسان تر می شود، چشم به راه تر می شود. این حقیقت زیبایی است که همیشه می درخشد. دکتر شریعتی نوشته شده در تاریخ یکشنبه 88/9/22 توسط حسین
1- عروس دیروزی هدف از ازدواج را تشکیل خانواده و تربیت کردن فرزندانی سالم و مقید به ارزش ها و هنجار های جامعه میدانست اما عروس امروزی هدف از ازدواج را قانونی کردن رابطه اش با دوست پسرش و جلوگیری از فعالیت نیروهای انتظامی میداند و این وسط هم اگر بچه ای به صورت ناخواسته به دنیا آمد مادربزرگ هوایش راداردوبزرگش می کند!
2- در زندگی عروس دیروزی کتک خوردن از شوهر جزء لاینفک زندگی بود اما عروس امروزی کافیه که شوهرش بش بگه بالا چشمات مقداری ابرو وجود داره......اونوقته که دوست پسرای سابق عروس خانوم بابای دوماد رو در میارند!
3- شوهر مورد علاقه عروس های دیروزی می بایست به تمامی قوانین اسلامی و شرعی و اخلاقی پایبند باشد اما شوهر مورد علاقه عروس های امروزی باید به تمامی منابع مالی و بهترین وسایط نقلیه و منازل ویلایی دسترسی مستقیم داشته باشد!
4- عروس دیروزی کلمه حقوق زنان را نوعی فحش و توهین به بنیان اصیل خانواده میدانست و آن را از عوامل غرب زدگی و انحراف جامعه میدانست اما عروس امروزی خود سخنگوی حقوق زنان است!
5- بهترین تفریح عروس دیروزی درست کردن ناهار و رفتن به پارک ملت به همراه خانواده در روزهای تعطیل بود اما عروس امروزی اصلاً وقت تفریح نداره چون همش از این پاساژ به اون یکی پاساژ میره!
6- عروس دیروزی اگه پخت و پز بلد نبود با قابلمه ای روی سر به خانه پدری پس فرستاده میشد اما عروس امروزی مصداق جمله "جنس داده شده به هیچ وجه پس گرفته نمیشود" میباشد!
7- عروس های دیروزی بدون اجازه آقا داماد آب نمیخوردند اما عروس های امروزی تا وقتی که اجازه ندن آقا داماد اجازه نداره حتی مقداری اکسیژن ناقابل به درون ریه های مبارکشون فرو ببره!
8- عروس های دیروزی از مادر شوهرشون متنفر بودند اما در عین حال حسابی تر و خشکش میکردند اما عروس های امروزی یکی از شروط ازدواجشون نبودن مادر شوهر در قید حیات میباشد!
9- عروس های دیروزی به معنای واقعی کلمه شیر زن بودند و اگه خدای نکرده داماد یه بلایی سرش میومد و سقط میشد این زن فداکارانه زندگی اش را وقف فرزندان میکرد و آنها را بزرگ میکرد اما خدا نکنه شوهر عروس های امروزی بمیره: سریع میرن ازدواج میکنن و بچه ها رو هم که خوب ماشالله کلی نهاد هست تو این جامعه که بچه های یتیم رو زیر پوشش خودش میگیره....!
10- عروس دیروزی دقیقاً نه ماه بعد از شب عروسی خود را به بیمارستان معرفی میکرد تا نسبت به عمل زایمان اقدامات لازم صورت بگیرد و در نهایت بچه ای سرخ و سفید با وزن تقریبی 4 کیلو 720 گرم به دنیا می آوردند ولی عروس امروزی بعد از 9 سال دوا و درمان و دارو های بچه زا در نهایت با عمل حاملگی خارج رحمی بچه ای بنفش رنگ و به وزن تقریبی 830 گرم به دنیا می آورند! نوشته شده در تاریخ سه شنبه 88/9/17 توسط حسین
" پول خوشبختی نمیآورد ... اما شکل دلپذیرتری از بدبختی را برایتان فراهم میسازد. "
«اسپایک میلیگان» نوشته شده در تاریخ شنبه 88/9/14 توسط حسین
آیا میدانستید که اگر جمعیت چین به شکل یک صف از مقابل شما راه بروند، این صف به خاطر سرعت تولید مثل هیچوقت تمام نخواهد شد ؟ آیا میدانستید که خطوط هوایی آمریکا با کم کردن فقط یک زیتون از سالاد هر مسافر در سال 1987 توانست 40000$ صرفهجویی کند ؟ نوشته شده در تاریخ شنبه 88/9/14 توسط حسین
" انسان نقطه ای است بین دو بی نهایت . بی نهایت لجن و بی نهایت فرشته . "
«دکتر شریعتی» نوشته شده در تاریخ شنبه 88/9/14 توسط حسین
آنقدر بخندی که دلت درد بگیره - از حموم که اومدی بیرون ببینی حولهات گرمه نوشته شده در تاریخ شنبه 88/9/14 توسط حسین
" من ستایشگر معلمی هستم که اندیشیدن را به من بیاموزد نه اندیشه ها را. "
«استاد مطهری» نوشته شده در تاریخ شنبه 88/9/14 توسط حسین
سه چیز در زندگی پایدار نیست :
رویاها – موفقیت ها – شانس سه چیز در زندگی قابل برگشت نیست : زمان – کلمات – موقعیت سه چیز در زندگی آدم را خراب میکند : - دروغ – غرور – عصبانیت سه چیز انسانها را میسازد : کار سخت – صدق و صفا – تعهد سه چیز در زندگی خیلی باارزش است : عشق – اعتماد به نفس – دوستان سه چیز در زندگی است که نباید از بین برود : آرامش – امید – صداقت نوشته شده در تاریخ جمعه 88/9/6 توسط حسین
اگر عقیده مخالف، شما را عصبانی می کند، نشانه آن است که شما ناخودآگاه می دانید که دلیل مناسبی برای آنچه فکر می کنید، ندارید.
نوشته شده در تاریخ جمعه 88/9/6 توسط حسین
کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید :می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستی اما
من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم ؟ خداوند پاسخ داد : از میان تعدادی از فرشتگانم یکی را برای تو در نظر گرفته ام و او تو را نگهداری خواهد کرد. اما کودک هنوز مطمئن نبود می خواهد برود یا نه گفت :اما اینجا من در بهشت هیچ کاری جز خندیدن و آوازخواندن ندارم و اینها برای شادی من کافیست . خداوند گفت : فرشته تو برایت خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد .
کودک گفت : من چطور می توانم بفهمم مردم چه می گویند وقتی من زبان آنها را بلد نیستم؟
خداوند کودک را نوازش کرد و گفت : فرشته تو زیباترین و شیرین ترین واژه هایی ر ا که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کردو با صبوری به تو یاد می دهد چطور صحبت کنی. کودک سرش را چرخاند و گفت :شنیده ام در زمین آدم های بد هم زندگی می کنند چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟
خداگفت:فرشته ات حتی اگر به قیمت جانش تمام شود. در آن هنگام بهشت آرام بود گر چه صداهایی از زمین شنیده می شد. کودک فهمید که به زودی باید سفرش را شروع کند.
او به آرامی یک سوال دیگر از خداوند پرسید :اگر مــن همین حالا باید بروم اسم فرشته ام را به من بگو ؟ خداوند لبخند زد . کودک را به سوی زمین فرستاد و در همان حال گفت: نام فرشته ات هیچ اهمیتی ندارد می توانی او را مادر صدا بزنی. نوشته شده در تاریخ جمعه 88/9/6 توسط حسین
|