سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زیباترین نوشته ها

FreeCod Fall Hafez

 

آورده اند که کفن دزدی در بستر مرگ افتاده بود،پسر خویش را فراخواند، پسر به نزد پدر رفت گفت: ای پدر امرت چیست؟ پدر گفت: پسرم من تمام عمر به کفن دزدی مشغول بودم و همواره نفرین خلقی بدنبالم بود اکنون که در بستر مرگم و فرشته ی مرگ را نزدیک حس می کنم بار این نفرین بیش از پیش بردوشم سنگینی می کند. از تو میخواهم بعد از مرگم چنان کنی که خلایق مرا دعا کنند و از خدای یکتا مغفرت مرا خواهند.
?

پسر گفت: ای پدر چنان کنم که می خواهی و از این پس مرد و زن را به دعایت مشغول سازم.

?پدر همان دم جان به جان آفرین تسلیم کرد.

?از فردا پسر شغل پدر پیشه کرد با این تفاوت که کفن از مردگان خلایق می دزدید و چوبی به ماتحت آن مردگان فرو می نمود و از آن پس خلایق می گفتند خدا کفن دزد اول را بیامرزد که فقط می دزدید و چنین بر مردگان ما روا نمی داشت !




نوشته شده در تاریخ جمعه 88/10/18 توسط حسین
درباره وبلاگ

حسین
نوشته های یک غریبه
zibatarin69@yahoo.com
bahar 20